سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی
 
گفت و شنود (پنج شنبه 86/9/15 ساعت 10:13 عصر)


گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/???) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/???) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/??) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواهید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/??) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/???) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/?-?) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/??) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/???) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/???) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/??) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/??-??) ::.
24مهر

  • نویسنده: پلگافه


  • ابتدای آتش فساد (چهارشنبه 86/9/7 ساعت 10:35 صبح)
    ابتدای آتش فساد،یک جرقه است
    زین سبب،
    باید از بروز این جرقه بیم داشت
    ور نه شعله ، ساقه های خشک را
    میکشد به کار خویش
    میدهد به دست باد
    میرود هر آنچه بوده... هرگز اینچنین مباد
    هر گز این چنین مباد.
    میتوان،
    باز در کمین صبح روشنی نشست
    میتوان ستاره وار
    روشنای شب شد و رهی به خانه ها گشود
    میشود هنوز هم ، شام تیره گناه را
    با دو دست توبه و نیایشی شکست
    میتوان،
    ظلمت گناه را ز چهره حیات خویشتن زدود
    میتوان،
    خوب بود و خوب بود

  • نویسنده: پلگافه


  • اه (دوشنبه 86/8/21 ساعت 3:26 عصر)

    سلام
    ببخشید دیر به دیر به روز می کنم آخه فعلنا حسش نیسyawn....راستشم می خواستم واسه یه مدتی از نت دور باشم، چونdon....ولی پشیمون شدم...
    دیشب افطاری خونه ی یکی از دوستای مامان اسرین بودم( فک کن!!! چه تلپیم....اونجام رفتمsmug) ولی واقعا خودم نمی خواستم برم اما انقدر اصرار کردن و این و اون باهام قهر کردن که مجبور شدم بر خلاف تمایلم برم.....(اسرین جون شوخی کردم...خیلی هم دلم بخواد یه جا دعوتم کنن.....) از اونجا که داشتم بر میگشتم خیلی دلم گرفته بود ، راستش من شبا رو خیلی دوس دارم ، مخصوصا قدم زدن تو شب توی خیابونا....واسه همینم یه بغضی تو گلوم گیر کرده بودworried ولی نمیومد...وقتی رسیدم خونه از اونجایی که من شدیدا شیره ای هستم رفتم یه چایی واسه خودم ریختم تا از اون حال بیام بیرون ...همین جوری لم داده بودم و چایی و روی زانوم گذاشته بودم که یهو پام لرزید و چایی ریخت روم....وای....خدا واسه کسی نیاره...سوختم....وحشتناکhypnotized.....انقدر سوختم که نا خداگاه اشکم اومد....نمیدونستم چی کار کنم رفتم تو اتاق و چراق و خاموش کردم و دراز کشیدم و شروع کردم به گریه کردنworriedcrying....اولش گریم از درد بود ولی بعدش عادی شد و همون بغضه بود که ترکید....بنده خدا مامانم اینا فک می کردن من واسه این درده اینجوری شدم...همش میگفتن حاضر شو ببریمت دکتر ....ولی من....خیلی گریه کردمcrying....یاد همه چی افتادم که این مدت بهشون فک نمیکردمdaydreaming - New!worried....نمیدونم چرا....ولی خوب بود....ولی عوضش سوختم و کلی پماد سوختگی و باند پیچی و این چیزا به خوردم دادن و تا صب نتونستم بخوابم...الانم با اعمال شاقه دارم می تایپم.....
    بی خیال
    نمیدونم چرا تو جامعه مد شده هر کی روزه نیس باید به جورایی نشون بده!!!!!! امسالم من کمی تا قسمتی آتیشی شدمangry، تو دانشگاهمون چن تا از بچه ها توی حیاط داشتن میخوردن، جلوی جمع!!!! خداییش خیلی ضایعست آدم یه ساندویچ دستش بگیره و اونم توی حیاط دانشگاهمن که انقدرم شلوغه بخورهcow.... منم رفتم حسابی باهاشون برخورد کردمshame on you!!! اکثر این آدمام.....بی خیال.... من نمیدونم این  بچه هایی که توی دانشگاهمون هستن و کلی هم قیافه ی غلط انداز مثبت دارن چرا به دوستاشون یا بقیه چیزی نمیگنthinkingraised eyebrow؟!!!!....به خدا جلوی جمع خوردن کلاس نیس ....آدم احترام خودش و نگه میدارهstraight face!!!!!

    همین دیگه
     هر انسان بیشتر از آنکه از دشمنان خود ضربه ببیند از دوستان نادان خود میبیندnerd

    فقط یادتون نره حتما حتما حتما واسم دعا کنیدااااااااااااprayingwave - New!


  • نویسنده: پلگافه


  • اینجوری نگا نکن..اصنشم ناامید نیستم! (دوشنبه 86/8/21 ساعت 3:26 عصر)

    سلام
    نمی دونم....
    1-این ترم دانشگاه خیلی بد شده،
    sighتصمیم داشتم زیاد توی دانشگاه نباشم ولی از اونجایی که من خیلی بدشانسم، هر روز کلاس دارمwinking، من که 2 روز از هفته رو واسه خودم تعطیل کردمwhistling....البته یه روزشو یکی از بچه ها تضمین کرده که واسم حاضری میزنه ....ولی خیلی هم مهم نیس حاضری بخورم یا نه، آخه دانشگاهمون خیلی بی در و پیکر تر از این حرفاسbig grin.....
    دوس ندارم دیگه خیلی ها رو توی دانشگاه ببینم
    sadولی بازم هر روز جلوی چشمم هستن واسه همینم دیگه اطراف و نگاه نمیکنم و فقط زمین!!! اینجوری هیچکس رو نمیبینم!!!rolling eyes.....این ترم فقط موقع کلاسا (اونم فقط کلاسایی که مجبورم ) میام دانشگاه، وقتی هم تموم میشه مث بچه مثبتا یه راس میرم بیرونnerd!!!...دیگه تو حیاط و راهروها سعی میکنم نباشم ، میخوام اصلا نباشم، میخوام محو بشمstraight face......بچه ها اولا فک میکردن مریض شدم اما حالا کمی تا قسمتی عادی شده، زیاد تو جمعاشون نمیرم، دیگه حرفاشون واسم قشنگ نیس،دیگه شیطنتم گل نمیکنه devilکه یکی و بذارم سر کار و کلی بخندمrolling eyes، دیگه حوصله هیچکسی و ندارم ، دیگران فک میکنن خودمو میگیرم و ایراد میگیرن چرا اینجوری شدم اما واقعا هیچیم نیس..فقط نمیدونم چرا دیگه با هیچکی حال نمیکنمI don!دیگه اون حرفا نه تنها واسم قشنگ و خندهدار نیس بلکه بدم میاد ازش!!! .....خل شدم رفتcowboy!!!!
    2-صدای نفسات....می شناسمت....
    3-آدم لال باشه خیلی خوبه ها
    don......یکی از دوستام شب احیا بهم اس ام اس داد و گفت منو ببخش و خیلی بدی کردم بهت و از این حرفا ، من جواب ندادم (حال جواب دادن نداشتماااsigh) گفت:حلال نمیکنی؟! من نمیتونستم ببخشم(به دلایلی!raised eyebrow) فقط گفتم : اوکی....ولی واقعا نبخشیدمش....خیلی سنگ شدمstraight face!!!!!
    4-وای چقدر هوا سرد شده
    worried....هی من به این بابا میگم جون هر کی که دوس داری این شوفاژارو راه بنداز...اما کو گوش شنوا میگه: هوا به این خوبیsurprise!!!!! فک کن!!!!hee hee
    5-دیروز گوشی مو به روز کردم ...همه ی اس ام اس  هام پاک شد (580 تا)
    worried!!!!حالا گوشیم پاک پاک ....4 یا ? تا اس ام اس بیشتر ندارم.....اینا رو گفتم که.....خواهشا یه اس ام اس بهم بزنprayingcall me - New!!!! مردم از بی اس ام اسیrolling eyes!!!...اونایی که دنبال ثواب میگردین...به قول اون طرف ....ایسته کنlove struckbig hug!!! همین جاست!!! یکی و از غصه در میاریدااااا.big grinwinking............
    همین دیگه
    یه متن خیلی خوشگل داشتم که خیلی روش کار شده
    silly! می خواستم الان بذارم که نشدtime out - New!.....غصه نخور سر فرصت میذارمwinkingkiss!!!!

    فقط

    نانوا هم جوش شیرین میزند، بیچاره فرهادbroken heart......

    *****
    هیچ گاه فاصله ها حریف خاطره ها نمی شوند
    daydreaming - New!...

    *****

    پرستویی که به فکر مهاجرت هست از ویرانی آشیانه نمی هراسدbatting eyelashes


    *****
    فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن . خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند...

     تا بعد rosewave - New!

    raised eyebrow

  • نویسنده: پلگافه


  • . (دوشنبه 86/8/21 ساعت 3:26 عصر)

    سلام
    می خوام این پست درباره ی کسایی باشه که فک میکنن از همه ی پله های معنویت بالا رفتن hypnotizedکه هیچی، حسابی به خدا نزدیک شدنraised eyebrow ...کسایی که وقتی به یکی میرسن شروع میکنن از فضائل ( البته فک میکنن فضائله نمیدونن که...) خودشون گفتن و کوبیدن توی سر طرف مقابل (نمیدونن که شاید طرف مقابل هزار پله ازشون بالاتر باشه ولی چیزی نمیگه!!!) و همش اون طرف و نصیحت کردن و نشون دادن عاقبت طرف بهش!!! بعضی وقتام اونقدر با طرف بد رفتار میکنن که اون بدبخت اگرم یه درصد مشکل دار باشه و بخواد برگرده حس میکنه که خیلی گنه کاره و همینطوری تو گناهش میمونهworried( جالب اینجاست یادشون رفته که یه زمانی خودشون چه سوتی های فاحشی دادن و چه کارا که نکردنraised eyebrow!!البته بعضی هاشونااا!!)و با این همه مرتبه ساده ترین سفارشارو  هم تو دین نمیدونن که:

     امام صادق (ع) فرمودند: مَن عَیَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّى‏ یَرتَکِبَهُ هر کس مؤمنى را بر انجام دادن گناهى سرزنش کند، نمی میرد تا آن ‏که خود آن گناه را مرتکب شود (الکافى، ج 2، ص 356)

    تازه اینایی که گفتم خوباشنd!!!
    بعضی هاrolling eyes...
    بعضی ها هم که در عرض یه ساعت که سر کلاس فلان کسک می شینن ( باز کاش همون فلان کس یه آدم درستی باشه نه از این خانم جلسه ایی هااا) حس میکنن حسابی برگزیده هستند و با همه فرق دارنnerd angelدر نتیجه باید یه جوری نشون بدن فرق دارن دیگه...نمیشه که....خلاصه با یه عده از اطرافیاشون که حتی دوست جونیشون باشه قطع رابطه میکنن ( فرقی نداره کی باشه...مهم نفس عمله!!) و  وقتی هم اونارو می بینن رو برمی گردونن و ... فک نمیکنم نیاز به توضیح باشه از این آدمای جوگیر تو اطرافمون زیادن...ما به اینا میگیم حزب باد...آخه انقدر انعطاف دارن که با هر بادی که میاد به همون سمت میرنhee hee!!!....
    راستی از شعرم بدشون میاد...چرا؟ چون فک میکنن به حال معنوی آنها لطمه میزنه شاید توی خفا از این کارا کنن ولی جلوی جمع...استغفرالله.....این چه حرفیهfeeling beat up؟!! دهنتو شستی؟!!....
    خلاصه اینکه
    اینجور آدما فک میکنن عاقبت به خیر میشن ( فک میکنن!!!!) ولی در اکثر موارد ( من خودم آمار گرفتمbig grin) اینا کم کم به گروههای انحرافی و تندرو کشیده می شن و در نتیجه عاقبت به شری در انتظارشونهstraight face!!!
    این مطلب مخصوص اوناییه که خودشون بهتر میدونن...پس لطفا به خودتون نگیرین و شاکی نشین....
    ببخشید خیلی قاطی پاتی شد...چون حال درستی نداشتم ....همین جوری نوشتم...یه جورایی چک نویس بودwhew!!!!
    واسم دعا کنید آخه یه مشکلی دارم که دوس دارم حل بشه!!! منتظر دعاهای قشنگتونمlove struckkissblushing!!!
     داش یادم میرفت:

    محبت خرجی ندارد در حالیکه همه چیز را خریداری میکند.

    ****
    فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت میبخشد.مانند باد که شمع را خاموش و آتش را شعله ور می سازد


    تا بعدtalk to the handrose



  • نویسنده: پلگافه


  •    1   2   3      >


    لیست دلنوشته‌ها این وبلاگ
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 1 بازدید
    دیروز:
    5 بازدید
    کل بازدیدها:
    16829 بازدید
  •   درباره من
  • پلگافه
    سلام متولد 24/1/65 هر چیزی که اینجا مینویسم فقط دل نوشتست....خیلی از این شعر ها و نوشته‏ها واقعی نیست و بر اساس فکرم نوشتم.... گاهی دلم برای چوپان دروغگو خیلی می سوزد.بیچاره 2 بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نماشد... ولی ما هنوز صادق ترینیم!
  •   مطالب بایگانی شده
  • بهار 1387
    زمستان 1386
    پاییز 1386
    بهار 1386
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • باران
    هدی و هما
    دیافه‏ی گلم:*
    محمد مسیح
    نورا
    نگار نقشینه
    ***عاشقانه‏های باران و آسمان***
    عشق آسمانی
    ایلیا
    سوشیانس
  •  لوگوی دوستان من