سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی
 
بازم مترو!!! (چهارشنبه 86/11/24 ساعت 4:7 عصر)

خدائیش واسه ملت این همه کار هست، بازم ناشکری میکنن!!!
خداخیرشوم بده اونایی رو که متر رو راه اندازی کردند(گیر دادم به متروهااااا)، واسه خیلی ها اشتغال زایی شد...چه کارمندای مترو...چه کارمندای....(نمیدونم هر چیزی که میخواید اسمشو بذارید)....قسمت خانما که دقیقا بازاره روزه...هر چی بخواید و خیلی راحت می تونید از مترو خریداری کنید، کافیه سوار مترو بشید، انگار توی بازار قرار دارید( انگار چیه؟!!! خوب بازاره دیگه!!!) تا آخرش که برید خیلی بهتره، آخه اجناس بیشتری و میبینید و میتونید جنس مورد نظر خود را پیدا کنید(است)!!!
جالب اینجاست بعضی وقتا مترو اونقدر شلوغ میشه که فقط کله ها بیرونه، اونم در فاصله ی 10 سانتی متری، ولیییییییییی بازم در این فشار شدید این افراد به فروش اجناس خود ادامه میدن(چجوریشو نمیدونم...ولی ادامه میدن دیگه) به این میگن پول حلال!!!
آهان
بعضی وقتام توی دعوا ها بازم به فروش ادامه میدن و کاری به دعوا ندارن!!!
چن روز پیش  توی مترو یه دختره یه مای گری( یک نوع ضربه با پا در کاراته است!!! میخواستم بگم رزمی  کارم!!!) به یه خانومه زد، ملت بهت زده مونده بودن تو حرکته دختره( خدائیش خیلی خشانت آمیز بوداااا...حتی نمیتونست خویشتن داری کنه جلو مردم!!! اونم با اون قیافه که هر کی ندونه با خودش میگه:عجب خانم خوشگل و صد البته مهربونی!!!!اصن شاید میخواست بگه ورزشکارم...نمیدونم)....تازه بعد از برخورد پاش با شکم اون خانومه، دختره برگشت گفت:"زدم تا ادب جتماعی یاد بگیری و هل ندی!!!" من یکی که قانع شدم!!!! مطمئنم هستم خانمه هم ادب اجتماعی یاد گرفت، هم فرهنگی،هم هنری،و البته از همه بیشتر ورزشی!!!

 

 

 

زندگی واسه ما ادما مثل دفتره!!!!برگه اولش خوش خط مینویسی و دوست داری به آخرش برسی، وسطاش خسته میشی بد خط می نویسی و هی برگه حروم میکنی اما آخرش که رسید جا کم میاری حسرت میخوری که چرا برگه هاشو حروم کردی!!!


 


  • نویسنده: پلگافه




  • لیست دلنوشته‌ها این وبلاگ
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 10 بازدید
    دیروز:
    12 بازدید
    کل بازدیدها:
    16850 بازدید
  •   درباره من
  • پلگافه
    سلام متولد 24/1/65 هر چیزی که اینجا مینویسم فقط دل نوشتست....خیلی از این شعر ها و نوشته‏ها واقعی نیست و بر اساس فکرم نوشتم.... گاهی دلم برای چوپان دروغگو خیلی می سوزد.بیچاره 2 بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نماشد... ولی ما هنوز صادق ترینیم!
  •   مطالب بایگانی شده
  • بهار 1387
    زمستان 1386
    پاییز 1386
    بهار 1386
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • باران
    هدی و هما
    دیافه‏ی گلم:*
    محمد مسیح
    نورا
    نگار نقشینه
    ***عاشقانه‏های باران و آسمان***
    عشق آسمانی
    ایلیا
    سوشیانس
  •  لوگوی دوستان من