آرام آرام از راه میرسد
و خودش را کنار میکشد
گذشته بی انتهای بشریت...
با چهره ای جذاب و دلربا می آید.
نگاه همه به سوی اوست
و همه غافلند از اینکه
آنکه می آید
همان عمرشان است که میرود.
چه زود پیر شد گذشته خاموش من
و چه زود گذشت یک سال پر از حادثه و اتفاق
فرقی نمیکند
تلخ باشد یا شیرین
مهم رفتن است و قدم برداشتن
میخواهم مانند سال قبل
تغییر کنم
پس ای مقلب قلوب و ابصار
و ای دگر گون کننده زمان و روزگار
تحولی در من ایجاد کن
با تدبیر کبریاییت
به سوی احسن الحال